کد مطلب:37596 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:266

غارات و اهداف آن















ارسال نیروهایی ایذایی به مناطق مختلف توسط معاویه، با انگیزه های خاص صورت گرفته است و رهنمودهای معاویه به فرماندهان خود بخشی از این اهداف را روشن می كند. در برخی از یورش ها، مانند یورش عبدالله بن عامر حضرمی و بسر بن ارطاه، هواخواهی مردم مناطق بصره و یمن از عثمان و در نهایت معاویه، عنوان گردیده و از سوی آنان نامه هایی نیز مبنی بر انتظار كمك از سوی سپاه شام به دمشق، ارسال شده است. از مجموع پیكارهای سپاه شام، خصوصا در یمن و مدینه و بصره، چنین برمی آید كه معاویه خواهان زنده كردن خاطرات جنگ جمل و یادآوری آن برای برافروختن مجدد آتش كینه در دل بصریان است. متن رهنمودهای معاویه در منابع چنین آمده است:

1. معاویه به عبدالله بن عامر حضرمی در ارسال به بصره چنین دستور می دهد:

می خواهم كه به بصره روی، زیرا بیشتر مردم آن دیار درباره ی عثمان بر همان عقیدت اند كه ما هستیم و قتل او را بس بزرگ می دانند و در طلب خون او بسی كشته داده اند و انتقام كشتگان خویش نگرفته اند و از آنچه بر سرشان آمده سخت به دل كینه گرفته اند و در پی آن هستند كه كسی را بیابند كه آنان را فراخواند و گرد آورد و برای گرفتن انتقام خون عثمان بسیج كند.[1] .

سپس در مورد نحوه ی حضور وی در بصره چنین سفارش می كند:

از قبایل ربیعه دوری كن و در میان قبایل مضر فرود آی و با قبایل ازد دوستی ورز كه ازدیان جز اندكی، همگان با تواند و با تو مخالفت نخواهند كرد.[2] .

معاویه در خصوص ارسال عبدالله به بصره، نامه ای جهت مشورت به عمرو بن عاص

[صفحه 12]

نگاشت و برای مردم بصره نیز نامه ای تنظیم كرد كه در آن به آنها وعده هایی مبنی بر حمایت از آنان داد. در متن این نامه ها، «بهانه ی» خون خواهی از عثمان همچنان زنده و پویا جلوه گری می كند و معاویه به این نتیجه رسیده است كه پس از فتح مصر، چنانچه بصره نیز از اطاعت علی (ع) بپیچد تمام نقشه های او مبنی بر به زانو درآوردن كوفه، عملی خواهد شد. اما همانگونه كه در جداول مربوطه نشان داده ام نقشه ی معاویه عملی نگشت و ابن حضرمی به قتل رسید اما عوارض آن همچنان در بین مردن باقی ماند.

2. معاویه، سفیان بن عوف غامدی نیز كه او را با شش هزار نیرو مجهز كرده بود، فرمان داد تا به مناطق مختلف جزیره رود و «با شیعیان علی درافتد و قتل و تاراج كند اما به كوفه نزدیك نشود».[3] .

هدف معاویه، جدایی مردم عراق از امام علی (ع) و ترساندن آنان و فراخواندن و جلبشان به سوی دمشق بود.

3. به عبدالله بن مسعده ی فزاری نیز دستور داد تا به منطقه ی تیماء رود و:

زكات بادیه نشینانی كه از آنجا می گذرند را بگیرد و هر كس از تسلیم زكات خودداری كرد او را به قتل رسانند.[4] .

و همچنین:

از كسانی كه اطاعت كردند بیعت گیرد و آنان را كه سرباز زدند در میانشان شمشیر نهد.[5] .

4. به ضحاك بن قیس دستور داد از مناطق پایین واقصه عبور كند و:

به هر كس از پیروان علی (ع) از آنجا عبور كند غارت و حمله برد.[6] .

قابل ذكر است كه بلاذری، حركت ضحاك را اولین حركت مربوط به غارات

[صفحه 13]

می داند[7] و ثقفی كوفی آن را اولین حركت تهاجمی به عراق می پندارد.[8] .

متن كامل دستور معاویه به ضحاك را ثقفی كوفی بیان كرده است.[9] .

5. به یزید بن شجره ی رهاوی دستور داد تا با سه هزار نفر به سمت مكه حركت كند و:

اداره ی امور حج را بر عهده گیرد.[10] .

ضمنا معاویه به او دستور موكد داد تا به گونه ای عمل كند كه:

به نفع معاویه، از مكیان بعیت گیرد و سفارش اكیدی كرد كه مكیان خاندان و عشیره ی من اند و من خواهان بقای ایشان هستم.[11] .

6. به عبدالرحمن بن قباث بن اشلیم نیز ماموریت داد تا برای غارت، به شهرهای جزیره حمله برد.[12] .

7. و حبیب بن مسلمه را در ادامه ی عملیات عبدالرحمن، به شهرهای جزیره گسیل داشت.[13] .

8. به حارث بن نمر تنوخی نیز دستور داد تا به شهرهای جزیره رود و:

هر كس را كه در اطاعت علی (ع) است اسیر كند و نزد او بیاورد.[14] .

9. به زهیر بن مكحول عامری دستور داد تا به منطقه سماوه غارت برد و دستور داد تا:

زكات مردم را بگیرد.[15] .

10- مسلم بن عقبه مری را به دومه الجندل فرستاد و دستور داد:

تا مردم را به اطاعت معاویه فراخواند و به نفع او از مردم بیعت گیرد.[16] .

11. بسر بن ابی ارطاه فهری را به سمت مكه و مدینه و صنعا (یمن) گسیل داشت و به او

[صفحه 14]

دستور داد:

برو تا به مدینه درآیی، پس مردم آن را تبعید كن و هر كس را بر او گذشتی بترسان و از كسانی كه به فرمان ما درنیامدند مال هر كس را كه به دستت افتاد غارت كن و به مردم مدینه چنان بفهمان كه قصد جان ایشان را داری و ایشان را نزد تو رهایی و عذری نیست و برو تا به مكه درآیی، از آنها به هیچ كس كار مگیر و مردم را میان مكه و مدینه بترسان و آنان را ترسیده و رمیده ساز. سپس پیش رو تا به صنعاء رسی، چه ما را در آن پیروانی است و نامه ی آنان به من رسیده است.[17] .


صفحه 12، 13، 14.








    1. ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی، الغارات، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، چ 1، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370، ص 139، نیز رجوع كنید به: احمد نویری، پشین، ج پنجم، ص 239، احمد بن یحیی، بلاذری، پیشین، ص 423.
    2. ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی، ص 139، نیز رجوع كنید به: احمد نویری، پیشین، ج 5، ص 239، احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص 423.
    3. ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی، پیشین ص 177، و نیز رجوع كنید به: احمد نویری، پیشین، ج 7، ص 35، احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص 441.
    4. احمد نویری، پیشین، ج 7، ص 36، محمد بن جریر طبری، پیشین، ص 150.
    5. احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص 449.
    6. احمد نویری، پیشین، ج 7، ص 37.
    7. احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص 437.
    8. ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی، پیشین، ص 157.
    9. محمد بن جریر طبری، پیشین، ص 150، احمد بن اعثم كوفی، پیشین، ص 215، ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی، پیشین، ص 159.
    10. محمد بن جریر طبری، پیشین، ص 150، احمد بن اعثم كوفی، پیشین، ص 215، ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی، پیشین، ص 189.
    11. همان جا، و نیز رجوع كنید به: احمد اعثم كوفی، پیشین، ص 217، احمد نویری، پیشین، ج 7، ص 37.
    12. احمد بن یحیی، بلاذری، پیشین، ص 474.
    13. احمد نویری، پیشین، ج 7 ص 38.
    14. همان جا، و نیز رجوع كنید به: احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص 469.
    15. احمد نویری، پیشین، ج 7، ص 38، و نیز رجوع كنید به: احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص 465.
    16. احمد نویری، پیشین، ج 7، ص 39، و نیز رجوع كنید به: احمد بن یحیی، بلاذری، پیشین، ص 467.
    17. احمد بن ابی یعقوب، پیشین، ص ص 105 -104 و نیز رجوع كنید به: احمد بن اعثم كوفی، پیشین، ص 328، احمد بن یحیی بلاذری، پیشین، ص ص 454 -453.